مســــــــــیر

دغدغه هایی که در این ذهن فراموشکارم در حرکت هستند.

مســــــــــیر

دغدغه هایی که در این ذهن فراموشکارم در حرکت هستند.

کم کم می‌فهمیم..

يكشنبه, ۶ آذر ۱۴۰۱، ۰۲:۵۲ ب.ظ

سلام نمیکنم چون مخاطب خاصی ندارم ...شاید با خودم هستم

فکر کنم ۱۵ سال میگذره از زمان هایی که تا می‌رسیدم خونه پدربزرگم سریع میرفتم از فریزر کلی کشک ترش یخ زده و لواشک و ...برمی‌داشتم میخورم و همیشه از خودم میپرسیدم چرا جز من کسی حوصله خوردن کشک نداره یا مزشو دوست نداره؟!!!

الان حدود یک ماهه فرهاد یک کیسه بزرگ کشک خوشمزه گرفته اما من با این که هر روز میبینمش...ذوق قدیم رو ندارم

شاید بزرگ شدن و پا به سن گذاشتن .....شاید ۱۵ سال دیگه دغدغه های امروز نداشتم باشم...پوشاکم..‌خونم...ماشینم...درآمدم...و..و

اما

یکسری چیزا هنوز همونن....عاشق سفر کردنم ...عاشق تجربیات خاص و جدیدم...عاشقم..❤️

زندگی را باید زندگی کرد..

آنطور که دلت میگوید.

  • الهه ابهت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی